امروز دوس پسرم که همسایمونه زنگ زده میگه یه بسته …

امروز دوس پسرم که همسایمونه زنگ زده میگه یه بسته گذاشتم تو آسانسور ، برو برش دار ، گفتم چیه ، گفت یه چیزی از دنیای کارتونا برات پیدا کردم ، بدو بدو رفتم تو همون راه پله هم بازش کردم ، نیم ساعت فقط نگاش میکردم و از ذوق گریه میکردم ماه شبرنگ بود ، آخه این پسره چجوری اینقد خوش سلیقه اس ، زنگ زد تا دید گریه میکنم گفت وا چیشده ، نکنه خوش ات نیومده ، خب عوضش میکنم گریه نداره که ، گفتم نه بابا عاشقش شدم فقط باید بگی از کجا پیداش کردی ؛ بیچاره از ترسش زود آدرس اینجا رو داد